[اِ تِ] (ع مص) چنگ درزدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). دست زدن سوار از خوف بر آنچه جهت گرفتن سازند. (منتهی الارب). دست در چیزی زدن از خوف افتادن. || طلب عصمت کردن. || بازداشتن. (منتهی الارب). || بازایستادن. (زوزنی). واایستادن. واایستیدن. (تاج المصادر بیهقی).