[اِ تِ] (ع مص) گرد آمدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فراهم آمدن خواستن. استجفاف. گرد کردن. || گرد آوردن اسب خویشتن را در رفتن و بسیار تیز رفتن. (منتهی الارب). || فراهم آمدن. (منتهی الارب). فراهم آمدن سیل از هر جای. (تاج المصادر بیهقی). گرد آمدن سیل از هر جای. (منتهی الارب). || فراهم آمدن هر آن چیز که خوش میکند او را: استجمع له اموره. (منتهی الارب).