[اِ تِ] (ع مص) دور شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). || دوری جستن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (غیاث). دوری خواستن. (زوزنی). || دور دانستن. دور شمردن. (زوزنی). گمان نبردن: استبعد الشی ء؛ بعید شمرد آن چیز را. (از منتهی الارب). از این تقریر استبعاد تمام مینمودند. (جهانگشای جوینی).