[اَ مَ لَ] (اِ) پیچکی است خاردار که در همهء جنگلهای شمال ایران و اراضی کم ارتفاع ساحلی و در آستارا تا 800 گزی دیده میشود. میوهء آن خوراکی و چوب وی برای سوخت بکار میرود. در لاطینی اسمیلاکس اکسلسا(1) نام دارد و در لاهیجان و شهسوار و رودسر ازملک نامیده میشود و تشابه میان این کلمه و اسمیلاکس لاطینی سخت عجیب است. (گااوبا). در نور آنرا سِگلی و در درفک بالکا و در اشرف لم و در ساری مِلاش و در میاندره وِرگلام نامند. و ابن البیطار گوید برخی گمان برده اند که طخش ازملک است. سمیلقس. (ابن البیطار). طقسوس.(2) (ابن البیطار). شِنگیله. کُفُله بور. والی گیلی. تمیس. کامپوره. سکیلم. تَلی. وشات دانه. کلکادانه. ازمکلی.