[اِ] (ع مص) خرد کردن. || خوار گردانیدن.

[اِدْ دِ] (ع مص) اِذّخار. ذخیره کردن. ذخیره نهادن. اندوختن. جمع کردن. یخنی نهادن. انبار کردن. پس انداز کردن. نهان کردن چیزی : حلاوت عاجل او را از کسب خیرات و ادخار حسنات بازدارد. (کلیله و دمنه). || برگزیدن.