[اُ خُوْ وَ] (ع مص) برادری. اِخاء. مواخاه. اِخاوت. وخاء. وخائت : والی جوزجان میان ایشان بوساطت بایستاد و نصایح و مواعظ بلیغ تنبیه کرد تا مگر ایشانرا بر قانون اخوت و موافقت مستقیم بدارد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص189). || برادر شدن. (تاج المصادر بیهقی). دوست شدن.