[اِ تِ] (ع مص) شماره کردن و آزمودن. (منتهی الارب). بشمار آوردن. (زوزنی). حساب کردن. || مزد و ثواب چشم داشتن. (منتهی الارب). مزد بیوسیدن. (تاج المصادر). مزد چشم داشتن. کاری از بهر مزد کردن : و بتطهیر آن مواضع از خبث و نکد ایشان، احتساب ثواب جست. (ترجمهء تاریخ یمینی). و من خود از مقتضای دین و طریق دیانت روا ندارم شمشیری که همه عمر بدان مجاهدت کرده ام و در دیار کفر بدان راه احتساب و اکتساب ثواب جسته، در روی اهل اسلام کشیدن... (ترجمهء تاریخ یمینی). || انکار کردن چیزی بر کسی. (تاج المصادر). || شمار کار خود داشتن :