[اَ جَ] (ع اِ) نیستانها و بیشهء شیر که مکمن شیران باشد. (شعوری از محمودی). انبوههای درختان :

[اَ] (ع اِ) هر خانهء چهارگوشهء پهن و هموار.

[اَ جَ] (ع مص) ناخوش داشتن و دلگیر شدن از طعام. ستوه آمدن از خوردن یک نوع طعام. || بگردیدن آب از حال خود. || واداشتن کسی بر چیزی که آن را ناخوش دارد.

[اُ جُ / اُ] (ع اِ) قلعه. ج، آجام.

[اُ جُ] (ع اِ) جِ اَجَمَه.

[اُ جُ / اُ] (اِخ) قلعه ای است در مدینه.

[اَ جَ] (اِخ) موضعی است به شام، نزدیک فرادیس از نواحی حلب. (مراصد).

[اَ جَم م] (ع ص، اِ) استخوان بسیارگوشت. || مرد بی نیزه در حرب. || گوسپند بی شاخ. (منتهی الارب). گوسفند بی سُرو. (تاج المصادر). || شرم زن. || قدح. (منتهی الارب). || بنیان اَجمّ؛ بنیان بی کنگره. (منتهی الارب). بنای بی کنگره. (تاج المصادر). || (اصطلاح عروض) بحری است که اعصب و معقول باشد چنانکه مفاعلتن را فاعلن کنند. (منتهی الارب). جَمّ در وافر، سقوط میم و تاء مفاعلتن باشد فاعلن بماند و آن را اَجمّ خوانند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم). || مقابل اَروَق؛ و اَروَق اسپی است که سوار آن نیزه را میان هر دو گوش آن دراز کرده باشد. (منتهی الارب). ج، جُمّ.

واژه های نزدیک