[اِ] (ع مص) رنجانیدن. (زوزنی). در رنج انداختن. رنج افکندن. مانده کردن. مانده گردانیدن. در تعب انداختن : قاآن از اِتعاب ذات خود مستغنی شد و عمال و کتبه بنواحی که مسلّم بود نامزد شدند. (جهانگشای جوینی). || پر کردن ظرف را. || خداوند مواشی مانده شدن. || پیوند گرفته را بازشکستن.

[اَ] (ع اِ) جِ تعب. رنجها.