[اِ تِمْ] (ع مص) به آب رسیدن چاه کن. آب برآوردن. (منتهی الارب). بیرون آوردن آب. (تاج المصادر بیهقی). الاستنباط، استخراج الماء من العین، من قولهم نبط الماء، اذا خرج من منبعه. (تعریفات جرجانی). || نبطی شدن. (تاج المصادر بیهقی). نبطی شدن قوم. || بیرون آوردن چیزی. (منتهی الارب). طلب ظهور امری کردن. || چیدن. || استنبط الفقیه؛ اذا استخرج الفقه الباطن بفهمه و اجتهاده. (منتهی الارب). الاستنباط اصطلاحاً استخراج المعانی من النصوص بفرط الذهن و قوه القریحه. (تعریفات جرجانی) : تا وی آن را بخرد و عقل خود استنباط کردی. (تاریخ بیهقی ص 100). || استنبط (مجهولاً)؛ یعنی آشکارا شد بعد پنهان شدن. (منتهی الارب).