[اَ تَ] (مص) اندوختن. (فرهنگ رشیدی). اندوختن و جمع کردن. (فرهنگ جهانگیری). کسب کردن و جمع کردن. (فرهنگ میرزا ابراهیم). کسب کردن و گرد کردن. (شرفنامهء منیری). بهم رسانیدن و اندوختن و جمع کردن. (انجمن آرا) (برهان قاطع). اَلفَختَن. اَلفَخدَن. اَلفَغدَن. اَلفَنجیدَن. (فرهنگ رشیدی). اَلفیدَن. (برهان قاطع).

فرهنگ معین

الفاختن

(اَ تَ) (مص م.) نک الفختن.

فرهنگ عمید

الفاختن

(مصدر متعدی) [قدیمی] [alfāxtan] = الفختن