[اِ تِ ءَ] (ع مص) قی ء کردن بتکلف. برانداختن از گلو. (منتهی الارب). || قی ء کردن خواستن و علاج کردن تا قی بیاید. علاج کردن تا قی افتد. (زوزنی).