[اُ] (حامص) آموزگاری. معلمی. || حذق. حذاقت. حاذقی. مهارت. ماهری. نیکدانی : اکنون استادی درین طاق زدنست که چگونه بهم برآورد. (نزهت نامهء علائی).

[] (اِخ) موضعی در جنوب تایمنی در افغانستان.

( اُ ) (حامص.)۱ - مهارت. ۲- زیرکی، تدبیر.

آموزگاری، معلمی تبحر، حذاقت، خبرگی، مهارت

استادی می‌تواند به موارد زیر اشاره کند:

  • استادی، دارا بودن درجه استاد
  • رضا استادی، محقق، مدرس، مؤلف، امام جمعهٔ قم ، نماینده دوره‌های سوم و چهارم مجلس خبرگان رهبری
  • مینی استادی، ورزشگاه خانگی باشگاه فوتبال بارسلونا بی
  • استادی بات-ترلینگ، تگزاس، شهری در ایالت تگزاس از ایالات جنوبی ایالات متحده آمریکا

واژه های نزدیک