[اِ] (ع مص) درنگی کردن. (منتهی الارب). درنگی شدن مرد. (تاج المصادر بیهقی). || آهسته و گران گردیدن. (منتهی الارب). || سخت دویدن. (منتهی الارب). || سطبر گردیدن ماست. ستبر شدن شیر. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). غلیظ شدن شیر و مثل آن. || بریده شدن شیر. (منتهی الارب). || روان کردن خوی. (منتهی الارب).