[اِ] (ع مص) ایستادن بر جای. استوار شدن. (منتهی الارب). || استوار کردن :و الجبال ارسیها (قرآن 79/32)؛ و کوهها را استوار کرد. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ1 ج 5 ص 467). || بجای بداشتن. (تاج المصادر بیهقی). بر جای بداشتن. (زوزنی). ثابت کردن. بر جای استوار کردن. بر جای ایستاده کردن (چنانکه کشتی را). (منتهی الارب). لنگر زدن کشتی را. (منتهی الارب) لنگر انداختن کشتی را یعنی در مرسی او را متوقف داشتن: و نحن ارسینا فی واد باسفلها. (رحلهء ابن جبیر).