[اِ رَ] (ع مص) اِدارت. گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). بگردانیدن. گرداندن: در مداومت کؤس و اقداح و ادارت کاسات از دست سُقات... (جهانگشای جوینی).

[اِ رَ / رِ] (اِ) دیوان حکم باشد یعنی بارگاه. شهید گوید: همی فزونی جوید اداره بر افلاک. و به این معنی بمد الف نیز آمده. (از فرهنگی خطی منسوب به اسدی). ولی بی شک این کلمه در شعر شهید اَواره است اصل اَوارِجهء عربی. || دفتر حساب که محاسبات پراکنده بر آن نویسند و ادارچه نیز گفته اند و به این معنی به مد الف نیز آمده :

[اِ رَ / رِ] (از ع، اِ) قسمتی از وزارتخانه. هر وزارتخانه به چند اداره و هر اداره به چند دائره منشعب شود. ج، اِدارات.

(اِ رِ) [ ع. اداره ] ۱- (مص م.) نظام دادن، گرداندن کار. ۲- (اِ.) بخشی از هر وزارتخانه که مسئولیت انجام دادن بخشی از کارهای دولتی را به عهده دارد.

(اسم) [عربی: ادارَة] [edāre] ۱. نهادی دولتی برای انجام کارها و وظایف مشخص که یک رئیس و چند دایره و شعبه دارد و تابع یک وزارتخانه است. ۲. (اسم مصدر) گرداندن امور؛ مدیریت: ادارهٴ زندگی. ⟨ اداره شدن: (مصدر لازم) انجام شدن. ⟨ اداره کردن: (مصدر متعدی) گرداندن امور؛ مدیریت.

دائره، دایره، سازمان، موسسه، تمشیت، تنسیق، رتق‌وفتق

دفتر یا اداره به‌طور کلی به مکانی اداری گفته می‌شود که در یک ناحیه تجاری قرار دارد و مردم و افرادی به عنوان وظیفهٔ فردی در آنجا کار می‌کنند.

واژه های نزدیک