[اَ] (ع اِ) جِ خِلط. (دهار).

[اِ] (ع مص) اخلاط فرس؛ کوتاهی کردن اسب در رفتار. || اخلاطِ فحل؛ آمیزش کردن او با ماده. || اخلاط جمّال فحل را؛ به آمیزش داشتن شتربان شتر نر را. || جهد کردن. (آنندراج). || سوگند خوردن. || تر گردانیدن. (آنندراج). به سه معنی اخیر، مصحف اِحلاط است.

[اَ] (اِخ)(1) مصحف خلاط، نام شهری به ارمینیه. (منتهی الارب). در کنار دریاچهء وان و آنرا از اقلیم پنجم محسوب میداشتند. (مجمل التواریخ والقصص ص480). اخلاط، شهرکیست از ارمینیه خرّم و بانعمت و مردم و خواسته و بازرگانان بسیار و از وی زیلوهای قالی و غیره و شلواربند و چوب بسیار خیزد. (حدودالعالم). و رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص191 و حبط ج 1 ص169، 407، 408، 432 و حبط ج 2 ص184، 198، 348 و روضات الجنات ص258 شود.

( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ خِلط. ۱- چیزهای درهم آمیخته. ۲- در طب قدیم صفرا وخون و بلغم و سودا.

(اسم) [عربی، جمعِ خِلط] [axlāt] = خِلط ⟨ اخلاط اربعه (چهارگانه): (طب قدیم) چهار خلطِ خون، صفرا، سودا، و بلغم. ⟨ اخلاط ردیه: (طب قدیم) رطوبت‌های فاسد و گندیدۀ بدن. ⟨ اخلاط قوم: [قدیمی] ۱. کسانی که از قوم نباشند و در آن داخل شده باشند. ۲. گروه آمیخته از هرگونه مردم.

اَخلاط نام شهری در استان بتلیس ترکیه است. شهر اخلاط در بخش اخلاط و در آناتولی شرقی، در کرانهٔ شمال غربی دریاچه وان واقع شده‌است و بیش از ۱۹ هزار نفر جمعیت دارد. این شهر در آغاز سکونتگاه اورارتوها و سپس ارمنی‌ها بود.

واژه های نزدیک