[اِ] (ع مص) اِخلاء مکان؛ خالی شدن جای. || خالی کردن جائی را. || خالی یافتن جائی را. || در جای خالی و بی مزاحم افتادن. || خلوت کردن با. در خلوت بردن کسی را: اخلاه معه. || تهی شکم شدن از طعام. || علفناک شدن زمین. با گیاه بسیار شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی): اخلت الارض. || گیاه رویانیدن: اخلی الله الماشیه؛ رویانید خدای تعالی علف را برای مواشی.

[اَ] (ع ص، اِ) جِ خَلی. گیاههای تر. || جِ خِلو. مردان فارغ و بری. || جِ خالی. مردان بی زن و زنان بی شوهر.

[اَ خِلْ لا] (ع ص، اِ) جِ خلیل. دوستان : الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتقین. (قرآن43/67). اَخِلّاءُ هذاالزمان جواسیس العیوب. (علی ع).

[اَ] (اِخ) ناحیه ایست ببصره. (مراصدالاطلاع).

(اِ) [ ع - فا. ] ۱- (مص م.) خالی یافتن. ۲- خالی کردن، در خلوت بردن کسی را. ۳- (مص ل.) خالی شدن، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن، خلوت کردن با.