[اَ شَ] (ع ص) فراخ بینی. || گنده بینی. آنکه بینی وی بوی گرفته باشد بعلتی. || آنکه بوی بد شنود. || آنکه قوهء شامه ندارد. آنکه بوی و گند نشنود. (تاج المصادر). آنکه بوی نکشد از پیری. آنکه بوی نشنود. (مهذب الاسماء). آنکه بوی درنیابد. آنکه حاسهء بویائی ندارد. آنکه بینی او بوی نداند. کسی که ادراک بوی خوش و بوی بد نکند. (غیاث از لطائف). مؤنث: خَشْماء :

(اَ شَ) [ ع. ] (ص.) گنده بینی، آن که بوی بد و خوب را درنمی یابد.

(صفت) [عربی] [قدیمی] [axšam] ویژگی کسی که حس شامه‌اش خوب نیست و بوها را تشخیص نمی‌دهد.