[اِ تِ] (ع مص) انعام جستن بی شناسائی از کسی. احسان خواستن بی قرابت و سابقهء احسان. (منتهی الارب). نزدیک کسی شدن تا با تو نیکوئی کند بی قرابتی و وسیلتی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || اختباط ورق بعصا؛ بعصا برگ از درخت ریختن. بلگ از درخت فرودکردن برای چاروا. برگ ریختن با چوب از درخت. برگ از درخت فرودکردن از برای چهارپا. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || دست یا پای بزمین زدن.