[اِ تِ] (ع مص) اِجرام. ذنب و گناه ورزیدن. جرم کردن. گناه کردن. (تاج المصادر) (منتهی الارب). || بار خرما بریدن. (تاج المصادر) (زوزنی) (منتهی الارب). || حزر. تخمین کردن و اندازه کردن بار خرما را بر درخت: اجترم النخل. (منتهی الارب). || کسب کردن: اجترم لاهله؛ کسب کرد برای اهل خود. (منتهی الارب).