[اَ] (ع ص، اِ) جِ ترب. همزادان. همسالان. اَسنان. هم سنان. هم عمران. || همسران. اَمثال. اقران. دوستان : با طراوت جوانی و مقتبل شباب در اقران و اَتراب خویش بی نظیر است. (ترجمهء تاریخ یمینی). بسبب مناسبت شباب در زمرهء اَتراب و اصحاب او منتظم گشت. (ترجمهء تاریخ یمینی). بقوت شباب و مساعدت اصحاب و اتراب بر ملک مستولی شد. (ترجمهء تاریخ یمینی). اقوال ابناء زمان و اتراب و اقران که اخوان دیوانند... (جهانگشای جوینی). || زنان نوعمر. دختران دوشیزه: و روزی چند باستیفای لذات با لدات و اتراب مشغول گشت. (جهانگشای جوینی).

[اِ] (ع مص) خاک بر چیزی افشاندن. خاک برانداختن بر چیزی. خاک بر چیزی کردن. (تاج المصادر بیهقی). || در خاک گردانیدن. (زوزنی). || در خاک غلطیدن. بخاک دوسیدن. خود را بخاک آلودن. خاک آلوده شدن. || توانگر شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). بسیارمال شدن. بی نیاز شدن. || کم مال شدن. (از اضداد است). توانگری. || مالک بنده ای گردیدن که سه بار مملوک شده باشد.

( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ ترب. ۱- همسالان، همزادان. ۲- دوشیزگان.

(اسم) [عربی، جمعِ تِرب] [قدیمی] [atrāb] = ترب