[اِ] (ع مص) اِبا. سر باززدن از. سر باززدن اندر کاری. (تاج المصادر بیهقی). فروگذاشتن طاعت. (مصادر زوزنی). سر پیچیدن از. سرکشی از. سرپیچی از. سر کشیدن از. بازایستادن از چیزی. سر زدن از. تن زدن از. تن درندادن به. نافرمانی. سرکشی. سرپیچی. امتناع :

[اُ] (ع اِمص) کراهت. ناخوش داشتن.

[اَ] (ع اِ) نی. || نام گیاهی نرم که اکثر از دیار مصر خیزد و از آن کاغذ کنند و بیخ آن چون نیشکر خورند. پیزر. بردی. حفاء. تک. لوخ. و کاغذ معروف به قرطاس مصری یا طومار مصری از این گیاه باشد.(1) || انبوهی از درختان حلفاء و آن گیاهی است که از آن جوال و بوریا سازند. (منتهی الارب). || انبوه درختان.

واژه های نزدیک