[اَ کُ / اِ کُ / اُ کَ] (نف مرکب، اِ مرکب) اسکذار. اسگدار. اسگذار. اسب گدار. اسب گذار. اسپ گذارنده. خوارزمی گوید: اصل آن «از کو داری» است یعنی از کجا گرفته؟ و آن مدرجی است که در آن عدد خرائط و کتب وارده و نافذه و نامهای صاحبان آن نوشته میشود. (مفاتیح). هدایت در انجمن آرای ناصری گوید: ظن فقیر آن است که در اصل ترکی بوده و چون اسک بمعنی الاغ است، اسکدار بمعنی الاغ دار. و این قول بر اساسی نیست. || پیک سوار. آن بریدی باشد که از بهر شتاب بهر فرسنگی اسبی و منزلی داشته باشد در راه با توشه چون از اسب فرودآید بر آن دیگر نشیند و شکم بسته دارد تا زور صعب به وی نرسد. (لغت فرس اسدی).

[اِ کُ] (اِخ)(1) شهریست که قسمتی از قسطنطنیه را تشکیل میدهد و در مدخل تنگهء استانبول در جهت بحر مرمر و روبروی شهر استانبول در ساحل آناطولی واقع است و در دامنه های کوه چاملیجه در وضع متمایل در بالای چندین تلّ دیده میشود و دورنمای بسیار دلکش و زیبائی دارد. گرداگرد اکثر خانه های آنرا باغچه ها و اشجار فراگرفته، 24000 سکنه، 74 مسجد آدینه، 47 تکیه، و چارسوق، و دارالشفا و دارالضعفا دارد. بزرگترین مساجد آن عبارتست از: اسکله، والدهء کبیر، آیازمه، والدهء عتیق، و جامع سلطان سلیم که در سلیمیه واقع است. منسوجات ابریشمی آن ممتاز است. روفرشیهای ابریشمی موسوم به «اسکدار چاتمه سی» بسیار دلفریب و زیباست. در سوابق ایام اسکدار اهمیت تجارتی بسیار داشته و سرمنزل قافله هائی بود که به آناطولی و ایران و عربستان آمد و شد داشتند ولی امروزه در نتیجهء حمل ونقل مال التجاره با کشتی ها اهمیت آن از بین رفته و خود استانبول مرکز مهم داد و ستد گشته است. حوائج خود اسکدار و حومهء آن بوسیلهء چارسوق آن رفع میشود، فقط بازار حیوانات در اینجا رونق دارد. تعدادی از قراء باصفا و باغ و باغچه های دلگشا در بالای اسکدار وجود دارد مانند چاملیجه و بلغورلی و غیره و در جهت جنوب غربی آن گورستان وسیعی پر از سرو و صنوبر دیده میشود که منظرهء جنگل را داراست. اسکدار یکی از بلاد قدیمه است و نام قدیمی آن خریسوپلیس(2) یعنی شهر زر (طلا) بوده. در وجه تسمیهء آن آراء قوم مختلف است، بنابر روایتی بانی این شهر خریسس پسر آگاممنون بوده و باین مناسبت این نام بوی داده اند، خبر دیگر گوید: ایرانیان قدیم پس از فیروزی در این نواحی در بن شهر خزینه ای تأسیس کردند و زرهائی را که از وجوه مالیات آن اقطار بدست می آمد در آنجا ذخیره و محافظت میکردند و از این رو موضع مزبور بدین نام نامیده شده است. در موقع غروب آفتاب این شهر با رنگ زردی مستور و پوشیده میگردد، بعضی همین امر را علت تسمیهء آن دانسته اند. در سوابق ایام این شهر از بیزانس یعنی استانبول قدیم مهمتر و بزرگتر بوده بعدها که بتدریج بیزانس توسعهء بسیار یافت نام قسطنطنیه را بوی دادند و خریسوپلیس حکم شهر درجهء دوم را پیدا کرد تا آنجا که در شمار یکی از محلات قسطنطنیه درآمد. کیفیت تحول خریسوپلیس بشکل اسکوتاری و وجه این تسمیه معلوم نیست. (قاموس الاعلام ترکی).

[اِ کُ] (اِخ) قریهء بزرگی است مرکز ناحیه و مرکز قضای ولایت و سنجاق ادرنه، در طرف چپ یعنی جانب شمال نهر مریج در مسافت قریب بسه ساعت از شمال غربی شهر ادرنه. (قاموس الاعلام ترکی).

[اِ کُ] (اِخ) (ناحیهء...) ناحیه ایست در ولایت و سنجاق ادرنه و شامل 37 ده میباشد. (قاموس الاعلام ترکی).

(اَ کُ) [ معر. ] (اِمر.) ۱- قاصد، پیک، نامه بر. ۲- کیسه‌ای که قاصدها نامه‌ها را در آن می‌گذاشتند. ۳- منزلی که در آن نامه بر یا پیک، اسب خود را عوض می‌کرد.

(اسم) ‹اسگدار، اسگذار› [قدیمی] [a(e)skodār] ۱. قاصدی که در قدیم منزل به منزل اسب خود را عوض می‌کرد؛ قاصد؛ چاپار؛ نامه‌بر؛ پیکِ سوار: ♦ توگفتی ز اسرار ایشان همی / فرستد بدو آفتاب اسکدار (عنصری: ۳۳۱). ۲. کیسه‌ای که نامه‌ها را در آن می‌گذاشتند.

اُسکُدار یکی از بخش‌های آسیایی شهر استانبول و مرکز آن است. این بخش در ساحل شرقی تنگهٔ بسفر و در ناحیهٔ جنوب‌غربی شبه‌جزیرهٔ قوجا ایلی قرار گرفته‌است. مساحت اُسکدار ۱۸۶ کیلومتر مربع، و ارتفاع آن از سطح دریا ۵۰ متر است. اُسکدار در داخل محدودهٔ شهرداری استانبول، و یکی از پرجمعیت‌ترین نواحی این شهر است.

واژه های نزدیک