[اُ قُ / اُ قُف ف] (معرب، ص، اِ) (از یونانیِ اِپیسکُپُس(1)) رئیس ابرشیه. رئیس اسقفیه. حاکم ترسایان. (مهذب الاسماء). مقامی دینی مسیحی پس از مطران که در هر شهری بوده است. (مفاتیح) (محمودبن عمر). خطیب و واعظ نصاری که انجیل بخواند و عالم دین و پیشوای ایشان. (غیاث). قاضی ترسایان و مهتر ایشان و زاهد زنجیرپوش و فی التاج کلانتر ترسایان و فی زفان گویا انجیل خوان و در دستور مذکور است دانشمند ترسایان که خوش آواز باشد. (مؤید الفضلاء). قاضی ترسایان را گویند و شخصی را نیز گویند از ایشان که بجهت ریاضت خود را بزنجیر بندد. گویند این لغت عربی است. (برهان قاطع). صاحب منصبی از مناصب دینی نصاری و او برتر از قسیس و فروتر از مطران باشد. مهتر ترسایان در بلاد اسلام اول بطریق است و پس از آن جاثلیق و پس از آن مطران و پس از آن اسقف و پس از آن قسیس و پس از آن شماس. پیشوای ترسایان در دین یا پادشاه فروتنی کننده در روش و رفتار خود یا دانشمند ترسایان یا بالاتر از قسیس و کمتر از مطران. سُقف. سُقُف. ج، اساقفه، اساقف. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). جوالیقی گوید: و اسقف النصاری، اعجمی معرّب و قالوا اسقف بالتخفیف و التشدید و یجمع اساقفه و اساقف و قد تکلمت به العرب. (المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص35).

[اَ قَ] (ع ص) دراز با کژی. (منتهی الارب). دراز خمیده. دراز کج. (تاج المصادر بیهقی). || مرد درازبالا یا بزرگ استخوان. || شتر بی پشم. || شترمرغ کژگردن. مؤنث: سَقْفاء (در همهء معانی). (منتهی الارب).

[اُ قَ] (ع ص) دراز با کژی. (منتهی الارب).

[اَ قُ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب). موضعی در بادیه و در آن یکی از جنگهای عرب وقوع یافت. عنتره راست:

(اُ قُ) [ معر. ] (اِ.) از یونانی گرفته شده به معنای پیشوای عیسوی که مرتبه اش از کشیش بالاتر است.

(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: اَساقِفَة] [osqof] پیشوا، خطیب، و واعظ عیسوی، بالاتر از کشیش. ⟨ اسقف اعظم: اسقفی که بر سایر اسقف‌های یک ناحیه ریاست دارد.

کشیش، مطران

اسقف , پيل

اُسقُف یا اِپیسکُپ یا سکوبا یا کاهن اعظم والاترین مقام روحانی مسیحی است که به‌طور کلی به امور حکومتی و نظارتی گماشته می‌شود. در مسیحیت اسقف مسئولیت نظارت و رهبری بر کلیسا و کشیش‌ها را عهده‌دار است. در کلیسای کاتولیک، کلیسای ارتدکس، کلیسای ارامنه ،کلیسای انگلیکان، کلیسای آشوری شرق، در کلیساهای کاتولیک مستقل، اسقف‌ها طبق یک مسیر مستقیم تاریخی که به آن خلافت رسولی گفته می‌شود به دوازده حواریون مسیح بر می‌گردند. اسقف باید از ۳ اسقف دیگر که از کلیسای رسولی و جامع باشند دستگذاری شده باشد. هر اسقف دارای نسب‌نامه دستگذاری شدنش هست که می‌تواند دستگذاری شدنش را ثابت کند و طبق آن نسب‌نامه تا رسولان و مسیح به عقب برگردد و خلافت رسولی خودش را ثابت کند. در داخل این کلیساها، اسقف می‌تواند مقام‌های روحانی، از جمله اسقف‌های دیگر و کشیش و شماس دستگذاری کند. در برخی از کلیساهای پروتستان، شبانانی که ریاست چند کلیسا را به عهده دارند خود را اسقف می‌نامند با این تفاوت که جانشین مستقیم حواریون محسوب نمی‌شوند زیرا آنان نمی‌توانند دستگذاری خودشان را طبق سنت کلیسای جهانی و رسولی به رسولان و خود مسیح متصل سازند.