[اَ] (ع اِ) جِ سَقَط. متاعها و رختهای زبون و پست.
[اِ] (ع مص) افکندن. (ترجمان القرآن سید جرجانی). بیفکندن. (تاج المصادر بیهقی) (مؤید الفضلاء) (زوزنی). انداختن. (غیاث). مساقطه. (زوزنی). انزلاق. برافکندن : حل و عقد و اثبات و اسقاط بدو باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص507).
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ سقط ؛ کالاهای بد، دور انداختنیها.
( اِ ) [ ع. ] ۱- (مص م.) افکندن، انداختن. ۲- حذف کردن، از قلم انداختن. ۳- (اِمص.) فرسودگی.
(اسم مصدر) [عربی] [esqāt] ۱. افکندن؛ انداختن. ۲. خطا کردن در سخن. ۳. ساقط شدن.
(اسم) [عربی: اَسقاط، جمعِ سَقَط] [e(a)sqāt] = سَقَط
ازکارافتاده، خراب، داغان، فرسوده، کهنه، مندرس ≠ نو
بي نتيجگي , عدم توفيق , حادثه ناگوار , سقط جنين غير عمدي
اسقاط یک روستا در سوریه است که در شهرستان حارم واقع شدهاست و ۴٬۵۳۵ نفر جمعیت دارد.