[اِ فَ / اِ فُ(1) / اَ فَ(2)] (معرب، اِ) (از لاتینی سپُنْژیا(3)) چیزی است شبیه به نمد کرم خورده و آنرا ابر مرده و ابر کهن گویند، و بعربی رغوه الحجامین و هرشفه خوانند. گویند حیوانی است دریائی بدان جهت که چون دست بر وی نهند خود را جمع کند و چون بمیرد موجه او را بساحل اندازد و بعضی گویند نباتی است دریائی. اگر در شراب ممزوج به آب گذارند آب آنرا بخود کشد و شراب را بگذارد و با خاکستر آن زخمی را که در ساعت زده باشند خشک بند کند و زود نیکو سازد. گرم و خشک است در اول و دویم. (برهان قاطع). بفارسی ابر مرده گویند و آن چیزی است که بر روی سنگهای کنار دریا متکوّن میشود. قسمی ازو که متخلخل و وسیع الثقب است و نرم و شبیه بنمد و پرسوراخ است ماده گویند و قسمی که باصلابت و با ثقبهای صغیر است نَر نامند. در اول گرم و در دوم خشک و مجفّف و محلّل و با قوهء جاذبه و چون تازهء او را با سرکه ممزوج یا شراب تر کرده بر جراحات تازه بگذارند التیام دهد و بالخاصیه قاطع نزف الدّم و با عسل مطبوخ و مطبوخ با آب جهت التیام زخمهای کهنه، و خشک او مجفف قروح عمیقه و سوختهء او جهت منع نزف الدم قوی تر و جهت رمد یابس و جلاء باصره، و فتیلهء تازهء او بتنهائی و با پنبه و کتان، مفتح افواه عروق مضمومه و جراحات جاسیه و محرق مغسول او در ادویهء عین نافع تر است و چون قطعهء او را بقدری که توان فروبرد به خیاطه بسته بلع کنند و یک سر خیاطه را بدست نگاه دارند و لمحه ای صبر کنند که جذب رطوبات کرده بالیده گردد و بعد از آن خیاطه را بکشند تا از گلو او را بیرون آورد در اخراج زلو و خار که در حلق مانده باشد بی عدیل است و سنگهایی که در جوف او بهم میرسد در تفتیت حصاه مجرّب. و چون خواهند که بجهت زینت اسفنج را سفید کنند باید قسم مادهء او را با آب تر کرده و مکرر در آفتاب تند یا ماهتاب گذاشت. (تحفهء حکیم مؤمن). وی را ابر کهن گویند و ابر مرده گویند و گویند حیوان دریائیست بدان سبب که چون دست بر وی نهی خود را درکشد، وقتی که بمیرد آب وی را بر کنار اندازد و گویند نباتی دریائیست و این محقق است باقی خلاف است و بهترین وی آن است که تازه بود و طبیعت وی گرم است در اول و خشک در دویم. و منفعت وی آن است که چون بسوزانند و خاکستر وی در زخمی که در ساعت زده باشند خشک بند کنند نافع بود و اگر بیاشامند خون رفتن بازدارد و مجفف اورام بلغمی و ریشها بود و اگر خاکستر وی بشویند جهت درد چشم سودمند بود و جلای تمام دهد. و شیخ الرئیس گوید: چون با زفت بسوزانند قطع نفث الدم کند و تازهء وی مضر بود به احشاء و مصلح وی رب غوره بود با ریباس و از خواص اسفنج یکی آنست که اگر شراب با آب ممزوج بود وی را چون در آن اندازند آبها جمله برگیرد و اگر خواهند که همچنان مستعمل کنند به مقراض پاره کنند که بهاون بتوان کوفت و سبک و متخلخل باشد و بخانهء زنبور ماند. بلغت عرب هرشفه گویند و پارسی نشکرد گازران. آنرا در آب می نهند و آب برمیگیرد و بجامه میمالند. (اختیارات بدیعی). اسفنج، بفتح همزه و فاء و سکون سین مهمله و نون، ابر مرده باشد یعنی داروئی که چون در آب اندازند همه آب را بخورد و برچیند و ابر نیز گویند. کذا فی مؤید الفضلاء. (سروری). اسفنج (انجیل متی 27: 48) ماده ای است حیوانی که در آبهای دریا بعمل می آید و مرکب از الیاف و رشته هائی است که بطور عجیب بهم بافته شده، آنرا مسامات و خلل و فرج بسیار است که اشیاء مایعه را جذب می کند لهذا امکان دارد که در عوض پیاله و ظرفی برای شرب استعمال شود. اومیروس (هومر) که در حدود 850 ق .م . بود مینویسد که یونانیان اسفنج را برای شستن بدن و هم برای شستن میزها بعد از انقضای طعام استعمال میکردند. (قاموس کتاب مقدس). بیرونی گوید: ان الصدف و الاسفنج یشبه المعادن بارواحها و النبات باجسادها. (الجماهر بیرونی ص 191). اسفنج، و قد تحذف الهمزه و هو سحاب البحر و غمامه و یسمی الزبد الطری و هو رطوبات تنتسج فی جوانب البحر متخلخله کثیره الثقوب یبیضه الشمس و القمر اذا بل و وضع فیهما مراراً و قد یتحرک بماء فیه لاروح (؟) و الذکر منه صلب و هو حارّ فی الثانیه یابس فی اول الثالثه یحبس الدم و لو بلا حرق و یدمل بالشراب و محروقه أقوی و قطعه منه اذا ربطت بخیط و ابتلعت و فی الید طرف الخیط و اخرجت اخرجت ما ینشب فی الحلق من نحو العلق و الشوک و یقتل الفار اذا قرض صغاراً و دهن بزیت و ینفع من الابرده بالعسل و الشراب طلاء و رماده یقع فی الاکحال فیجفف و ینفع من الرمد الیابس و ما فی داخله من الاحجار یفتت الحصی مجرب. (تذکرهء ضریر انطاکی ج1 ص46). اسفنج بیخ و عروق درختی است که جراحات متعفنه را نفع دهد یا آن همان ابر مرده است که بر روی شکنهای کنار دریا متکون شود، متخلخل و بسیارسوراخ و آبرا بسیار بردارد و چون تازهء او را بسرکه ممزوج با شراب تر کرده بر جراحات تازه بگذارند در حال التیام دهد و مطبوخ بآب جهت زخمهای کهنه نافع است. (منتهی الارب). اسفنج، جسم بحری رخو متخلخل کاللبد. یقال انه حیوان یتحرک فی الماء یلتصق به [ کذا ] و لایبرحه. (قانون ابوعلی چ تهران مقالهء 2 از کتاب 2 ص159 چهار سطر به آخر مانده). اسفنج، جسمی است رخو و متخلخل چون نمدی و از دریا خیزد و چون بر آب نهی آب بسیار به خود کشد و اصناف آن سپید و زرد کم رنگ و نیز سیاه باشد. اسفنجه. سفنج. اسفنج البحر(4). اسفنجه بحریه. (دزی ج1 ص22) (ابن البیطار). سحاب البحر. ابر. ابر دریائی. ابر مرده. (مؤید الفضلاء). ابر کهن. زبدالبحر. غیم. رغوه الحجامین. هرشفه. غمام. (برهان). نشکرد گازران :
[اِ فَ] (اِخ) قریه ای است از کورهء ارغیان از نواحی نیشابور که آنرا سپنج گویند و عامربن شعیب الاسفنجی از آنجاست. (معجم البلدان). || موضعی در ناحیهء مهرانرود تبریز. (نزهه القلوب حمدالله مستوفی چ لیسترانج مقالهء ثالثه ص79).
(اِ فَ) [ معر. ] (اِ.) جانوری است گیاه شکل که در ته دریا به صورت دستههای چسبیده به سنگها زندگی میکند، دارای سوراخها و شکافهای بسیاری است. ابرکهن و ابرمرده نیز گفته میشود.
(اِ فَ) (اِ.) ابر، وسیلهای که برای شستشو به کار میرود.
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [esfanj] ۱. فرآوردۀ طبیعی یا مصنوعی سلولزی یا پلاستیکی با حالت کشسانی و جاذب آب که برای تشک، بالش، شستوشو، و مانندِ آن به کار میرود. ۲. (زیستشناسی) از جانوران گیاهیشکل دریایی که از سادهترین جانوران پرسلولی ساکن است.
ابر، اسفنجه
اسفنج , انگل , طفيلي , ابر حمام , با اسفنج پاک کردن يا ترکردن , جذب کردن , انگل شدن , طفيلي کردن ياشدن
اسفنجهای دریایی یک فرمانرو عظیم از سلسله جانوران و فرمانرو بیمهرگان هستند. سه ویژگی مهم اسفنجها اینست که وسیله حرکتی ندارند، ناجنبندهاند و شکل معینی ندارند. این موجودات قدیمیترین و اولین جانوران منقرض نشده هستند. اسفنجهای دریایی از نظر علمی شاخهای از جانوران را تشکیل میدهند که اسفنجتباران (Spongiaria) یا روزنکتباران (Porifera) نامیده میشود. این شاخه، شاخهای از جانوران آبزی غالباً دریازی پالیدهخوار است که استخوانبندی آنها از رشتههای کلاژنی و سوزنههای (spicules) کلسیمی یا سیلیسی تشکیل شده است و یاختههای تخصصی آنها بهصورت بافت سازماندهینشده است.
ﺁﻧﻠﯽ ﺑﻴﺘﻮﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ: 1 ﺩﻳﺪﻥ ﺍﺳﻔﻨﺞ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ , ﻧﺸﺎﻧﺔ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻳﺐ ﻭ ﻧﻴﺮﻧﮓ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺧﻮﺭﺩ. 2 ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﺮ ﻳﺎ ﺍﺳﻔﻨﺞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﺪ , ﻧﺸﺎﻧﺔ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ. ﻟﻴﻼ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺷﻴﺎﺀ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺳﻔﻨﺞ ﻣﻰﺷﻮﻳﻴﺪ, ﻧﺸﺎﻧﻪﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻰﻓﻜﺮ, ﺷﻜﻴﺒﺎ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺩﺭ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ﺧﻴﺮﺧﻮﺍﻩ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﻯ ﺑﺮ ﻣﻰﮔﺮﺩﺍﻧﺪ. ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺳﻔﻨﺞ ﻣﻰﺷﻮﻳﻴﺪ, ﻧﺸﺎﻧﻪﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﺭﺍﻳﺖ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﻰﻛﻨﻴﺪ.