[اِ فَ / فِ] (اِ)(1) اسفاناخ. اسفناخ. اسپناج. اسپاناخ. اسپنانج. سپاناخ. رجوع به اسپناج شود :

[ ] (اِخ) دهی جزء دهستان زنجان رود بخش حومهء شهرستان زنجان، 30000 گزی شمال باختر زنجان، 3000 گزی راه آهن زنجان به تبریز. دامنه. معتدل. سکنه 530 تن. آب آن از زنجانرود و قنات. محصول آن غلات، میوه جات، مختصر برنج. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو و در غیر بارندگی اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج2 ص13).

(اِ فَ یا فِ) (اِ.) = اسپناج. اسپناخ. سپاناخ. اسپاناج: گیاهی است یک ساله دارای برگ‌های پهن و ساقه‌های سست و نازک، در پختن آش و پاره‌ای از غذاها مورد ا ستفاده قرار می‌گیرد. ؛ ~ سبز شدن از کله کسی (کن.)تعجب شدید به کسی دست دادن.

(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹اسپناج، اسفناخ، سپاناخ، اسپاناج› (زیست‌شناسی) [esfe(a)nāj] گیاهی یک‌ساله با برگ‌های پَهن، ساقه‌های سست و نازک، و گل‌های ریز سبزرنگ که به عنوان سبزی خورده می‌شود.

اسفناج گیاهی یک ساله، دولپه‌ای و گلدار با ساقه و برگ‌های لطیف است. این گیاه بومی مرکز آسیا و غرب آسیا است. اسفناج از سبزیجات برگی بوده و به صورت خام یا پخته شده مصرف می‌شود. این گیاه تا ۳۰ سانتی‌متر رشد کرده و دارای برگ‌هایی با اندازه‌ها و شکل‌هایی مختلف است. در سال ۲۰۱۸ مقدار ۲۶/۳ میلیون تُن اسفناج در دنیا تولید شد و حدود ۹۰ درصد از این میزان در کشور چین تولید شده‌است.

ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﺳﻴﺮﻳﻦ ﺑﺼﺮﯼ ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﻳﺪﻥ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ, ﺩﻟﻴﻞ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭﻱ, ﺩﻟﻴﻞ ﺑﺮ ﻣﻀﺮﺕ ﻭ ﻧﻘﺼﺎﻥ ﻣﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻴﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﭘﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﻏﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻫﻤﻲ ﺧﻮﺭﺩ, ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻛﻨﺪ ﺑﺮ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻟﻴﻼ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﻳﺪﻥ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ, ﻧﺸﺎﻧﻪ‏ﻯ ﺳﻼﻣﺘﻰ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺳﺖ.

واژه های نزدیک