[اَ سَ] (ع اِ) شیر بیشه. شیر درنده. (غیاث). اجبه. جخدب. اَبغث. مُجشم. جراهم. متبلل. جذع. (منتهی الارب). باقر. مبیح. بهور. بهنس. بیهنس. بهینس. متبهنس. محطم. محتضر. ابولبد. ابوفراس. غضنفر. لیث. حطام. حطوم. ج، آساد، اُسود، اُسُد، اُسد (مهذب الاسماء)، آسد، اسدان، مأسده. (منتهی الارب) :
[اَ سَ] (اِخ)(1) برج پنجم از بروج فلک. (غیاث). خانهء آفتاب. (مفاتیح العلوم). بیت آفتاب. نام صورت پنجم از صور بروج فلکیه است میان سرطان و سنبله و آن را برمثال شیری توهم کرده اند و کواکب آن بیست وهفت است و خارج از صورت هشت کوکب، و از کواکب او قلب الاسد و طرفه است و هر دو از قدر اولند. (از جهان دانش). و عرب آن را لیث نامند. و بعضی اسد را مرکب از هشتادوپنج ستاره دانسته و گفته اند ستارهء قلب الاسد و مجموعهء جبهه و ستارهء زبره و ذنب الاسد در این صورت باشد. شیر فلک. شیر سپهر :
[اَ سَ] (ع مص) ترس یافتن از دیدن شیر. || مانند شیر شدن. شیری نمودن. دلیری نشان دادن.
[اَ سَدد] (ع ن تف) نعت تفضیلی از سدید. سدیدتر. || (ص) درست و محکم: امر اسد. (منتهی الارب).
[اِسْ سَ] (ع ص، اِ) بُز کلان سال. (منتهی الارب).
[اُ] (ع اِ) جِ اَسَد. شیران. (منتهی الارب).
[اُ سُ] (ع اِ) جِ اَسد. شیران. (منتهی الارب). || جِ اساده.
[اَ سَ] (اِخ) قبیله ای است از عرب ازد (ازد شنوءه). (انساب سمعانی ذیل اسدی). رجوع به ازد و رجوع بفهرست عیون الاخبار و فهرست البیان و التبیین شود.
[اَ سَ] (اِخ) نام پسر ربیعه بن نِزار که پدر قبیله ای بوده است. (منتهی الارب).
[اَ سَ] (اِخ) پدر قبیله ای از مُضَر پسر خزیمه. (منتهی الارب).
(اَ سَ) [ ع. ] (اِ.) ۱- شیر درنده. ۲- نام یکی از صورتهای فلکی که تقریباً در سمت الرأس قرار دارد و به صورت شیری تصویر شدهاست، ستاره پر نور این صورت فلکی، قلب الاسد نام دارد که حدود ۷۱ سال نوری از خورشید فاصله دارد. ۳- پنجمین برج از برجهای دوازده گانه سال.
(اسم) [عربی (= شیر نر)] [asad] ۱. (نجوم) پنمجمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد. ۲. پنجمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با مرداد؛ شیر.
حیدر، شیر، ضرغام، ضیغم، لیث، ناهد، نبراس، هژبر زخرف، زر، طلا
[پسر] (عربی) شیر ، شیر درنده ، کنایه از شجاعت و بیباکی است ؛ (در اعلام) نام چند تن از افراد در تاریخ از جمله برخی از اصحاب رسول اکرم (ص)
شير , هژبر , شير نر , برج اسد
بُرج اسد ، پنجمین برج فلکی از دائرةالبروج است.