[اِ تِ] (ع مص) اکراه. (زوزنی). ناخوش شمردن. کراهت داشتن. (منتهی الارب). کراهیّت داشتن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). کراهیّت کردن. (غیاث). || بناخواست و ستم بر کاری داشتن. (منتهی الارب). بجور بر کاری داشتن. || غضب کردن زن نفس خود را. (منتهی الارب). و این غلط است، چه اصل این است: اُستکرهت فلانه (علی المجهول)؛ ای غصبت نفسها؛ یعنی با فلانه زن عملی نامشروع و بناخواست او انجام شد.
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) ۱- ناپسند داشتن. ۲- ناخواسته به کاری واداشتن.
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [estekrāh] کراهت داشتن؛ ناپسند دانستن؛ ناخوش پنداشتن.