فرهنگ دهخدا

استوارکار

[اُ تُ] (ص مرکب) محکم کار. آنکه شغلش بر بنیادی متین باشد. حکیم. (دهار) (منتهی الارب). سنبر. (منتهی الارب). حازم :

فرهنگ عمید

استوارکار

(صفت) [قدیمی] [ost[o]vārkār] ویژگی آن‌که کارش بر بنیاد و اساس محکم و متین است؛ باتدبیر؛ عاقبت‌اندیش: ♦ زاین استوارکار وزیر خجسته‌پی / این دولت خجسته چو کوه استوار باد (مسعودسعد: ۹۵).

واژه های نزدیک