[اِ تِ] (ع مص) چنگ درزدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث). سخت داشتن دست و غیره در چیزها. اعتصام: استمساکاً به؛ تعویلاً به. || احتباس.

فرهنگ معین

استمساک

(اِ تِ) [ ع. ] ۱- (مص ل.) چنگ در زدن، تمسک جستن. ۲- (اِمص.) تمسک، اعتصام.

فرهنگ عمید

استمساک

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [estemsāk] متوسل شدن؛ تمسک جستن.