[اِ تِ ثَ] (ع مص) استغاثت. فریاد خواستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). فریادرسی خواستن. (غیاث). فریادخواهی. استصراخ. استعواء. فریاد جستن: و دخل المدینه [موسی] علی حین غفله من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوّه فوکزه موسی. (قرآن 28/15). فریادنامه ها به اطراف نوشت و استعانت و استغاثت کرد.(1) (ترجمهء تاریخ یمینی نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف ص 26). بعد از آن عثرت به ری، مکاتبات پیاپی می نوشت و به استمداد و استعانت استغاثت میکرد و مکتوبات او را بمطال و وعدهء محال جواب می نبشتند. (ترجمهء تاریخ یمینی 270). || دادخواهی. (غیاث). || زاری. تضرع.
(اِ تِ ثِ) [ ع. استغاثه ] ۱- (مص م.) دادخواهی کردن، یاری طلبیدن. ۲- (اِمص.) دادخواهی. ۳- زاری، تضرع.
(اسم مصدر) [عربی: استغاثَة] ‹استغاثت› [esteqāse] کمک خواستن.
التماس، الحاح، تضرع، زاری، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله، ندبه دادخواهی، فریادخواهی، مددطلبی
استغاثه فریاد خواهی برای رهایی از گرفتاری است. از استغاثه در فقه در بابهایی مانند صلات، طلاق، قضاء و حدود به مناسبت سخن رفتهاست. نمونه استغاثه هنگامی است که انسان به بیماری سختی مبتلا میشود. واژه استغاثه، مصدر باب استفعال از ریشه «غ- و- ث» به معنای طلب نصرت و فریادرس خواهی و استمداد در حال شدّت و محنت است.