[اَ تَ] (نف مرکب) استربان. استروان: سیلی دررسید... گله داران بجستند و جان را گرفتند و هم چنان استرداران، و سیل کاروان و استران را درربود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص262).
(اسم، صفت) [قدیمی] [astardār] قاطرچی.