[اِ تِ] (ع مص) خلیفه کردن کسی را بجای خود. (منتهی الارب). بجای کسی ایستادن خواستن. ایستیدن خواستن بجای کسی. (تاج المصادر بیهقی). بیستادن خواستن بجای کسی. (زوزنی). خلیفه خواستن کسی را. کسی را جانشین خویش کردن. || آب برکشیدن. (تاج المصادر بیهقی). آب برکشیدن برای اهل. (منتهی الارب). آب کشیدن. (زوزنی).

فرهنگ معین

استخلاف

(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) جانشین ساختن، جانشین کردن.

فرهنگ عمید

استخلاف

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [estexlāf] ۱. کسی را به‌ جای خود خلیفه کردن. ۲. جانشین کردن.

استخلاف واژه‌ای است در شیمی آلی و زیست‌شیمی که به کلیه اتم‌ها یا گروه‌هایی که با اتم هیدروژن در یک ترکیب آلی جایگزین می‌شوند، گفته می‌شود. واژه‌هایی مانند شاخه فرعی، جانشین و زنجیر جانبی، واژگان معادل یک استخلاف هستند. همچنین واکنش‌هایی که منجر به جانشین شدن یک استخلاف جدید در ترکیب می‌شود را واکنش‌های استخلاف گویند.