[اَ] (اِ)(1) قلعهء کوچکی باشد که در میان قلعه ای بزرگ سازند. (برهان قاطع). دِز در دِز. قلعه. حصار :
[اَ] (اِخ) اسمی است از اسامی نیّر اعظم که آفتاب باشد. (برهان قاطع). رجوع به ارک شود.
[اَ رَ / اُ رُ] (اِ) ریسمانی باشد که گاهی بر درخت آویزند و بر آن نشینند و در هوا آیند و روند و گاهی بر پای اسب و استر بندند و در علف زارها سردهند تا بچرد و به این معنی بضم اول و ثانی مشهور است. (برهان قاطع).
[اِ] (فرانسوی، اِ)(1) واحد کار است در سلسلهء ث.ژ.اِس و مساویست با کاری کهقوهء یک دین(2) در صورتی که نقطهء اثرش در امتداد قوه یک سانتیمتر تغییر مکان یابد انجام میدهد. یک کیلوگرم معادل 98100000 اِرگ است.
[اُ] (فرانسوی، اِ)(1) (از یونانی اُرْگانُن(2)
[اَ] (اِخ) نام موضعی به زرنج شهر سجستان بین دروازهء کرکویه و دروازهء نیشک که در آن بناهای بزرگ برآورده بودند و بانی آن عمرو لیث است و پس از آن دارالامارهء سیستان گردید :
( اُ ) [ فر. ] (اِ.) ۱- ارغنون. ۲- نوعی ساز شبیه به پیانو اما کوچکتر از آن.
( اَ ) [ په. ] (اِ.)قلعه کوچک میان قلعه بزرگ.
(اسم) [پهلوی: arg] ‹ارک› [arg] قصر یا قلعهای کوچک که میان قلعهای بزرگ ساخته میشود: ♦ آستان باب ارگت قبلهٴ جمهور باد / ملک و ملک و جان و جاهت تا ابد معمور باد (نزاری: مجمعالفرس: ارگ).
(اسم) [فرانسوی: erg] (فیزیک) [erg] واحد اندازهگیری انرژی در سلسلۀ C.G.S.
(اسم) [فرانسوی: orgue، مٲخوذ از یونانی و لاتینی] (موسیقی) [org] نوعی ساز بادی شبیه پیانو متشکل از دو ردیف صفحهکلید و یک مجموعه پدال که اصوات آن بهوسیلۀ جریان هوا در لولههایی با اندازههای مختلف تولید میشود. Δ نواختن این ساز قدیمی از قرن پنجم میلادی در کلیساها متداول شد.
حصن، دژ، صرح، قصر، قلعه، کاخ، کلات