[اَ] (اوستایی، ص) مأخوذ از اَرْتَه و اَرِتَه و اِرِتَه اوستائی و رتَه سانسکریت بمعنی درستی و راستی و پاکی و تقدس و مجازاً مقدس، همین کلمه در اول اردشیر و اردوان و اردویراف و اردیبهشت(1) و نیز بصورت مزید مقدمی در اسماء امکنه مانند: اردستان، اردبیل و اردکان دیده میشود. || (اِ) خشم. قهر. غضب. (برهان قاطع) (جهانگیری) (غیاث) (شمس اللغات). || مخفف آرد. (برهان قاطع) (شعوری) (مؤید الفضلاء). آرد باشد یعنی غلهء آس کرده. (سروری) :
[اَ] (اِخ) نام ایزدی در آئین ایرانیان باستان. در اوستا اَشی وَنگوهی و در پهلوی اَرت آمده، کلمهء ونگهو صفت است بمعنی نیک و خوب. کلمهء مرکب مزبور بمعنی اشی نیک است و آن در پهلوی بصور اَرشَش وَنگ و اَشَش وَنگ و اَرشوش ونگ و معمو بصورت اَشیش وَنگ آمده است که همه بمعنی اشی نیک است. ارت یا ارد نیز پهلوی است که در فارسی باقی مانده. در لغت نامه ها اَرد و آراد و آرد هر سه یاد شده است. در گاتها و دیگر بخشهای اوستا، ارت (اشی) گاه اسم مجرد است بمعنی توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و مزد و بهره و گاهی اسم خاص ایزدی که نگهبان مال و خواسته و دارائی است. اسم این فرشته در گاتها یاد شده است. وی مانند سفندارمذ، اناهید و چیستا (فرشتهء دانش) مؤنث شناخته شده. در جهان مادّی مال و جلال و خوشی دینداران از پرتو وجود اوست و در جهان مینوی و روز واپسین، پاداش کارهای نیک و سزای کردارهای زشت بیاری او انجام شود. در تفسیر پهلوی، در توضیح یسنای 60 بند 4 کلمهء اشی (ارت) را چنین تفسیر کرده اند: «توانگری که از درستکاری و رستگاریست». دارمستتر از بندهش بزرگ نقل کند(1): «ارت ایزد خانهء بهشتی است. بهتر است که او را اَهلیش وَنگ بنامند، برخی نیز او را اشیش ونگ مینامند، او بفر و شکوه خانه می افزاید. زیرا هرکه بدیگران چیزی بدهد همان چیز افزوده و بزرگتر شده بخانهء وی بازگردد، همچنین ارت پاسبان گنجینهء پارسایان است چه بهشت بمنزلهء خانه ایست که از جواهر ساخته شده باشد و گفته اند که سراسر جهان مادّی بدون دین آهورا به اندازهء خانهء یک مرد پارسا ارزش ندارد». در یسنای 34 بند 12 آمده: «چه چیز است آیین تو؟ چه را خواستاری؟ چه ستایش، چه پرستش؟ ای مزدا ما را بیاگاهان، تا بشنوند که چه پاداشی اشی خواهد بخشید، بواسطهء اشا (راستی) راه نیک و هومن (منش نیک) را بما بیاموز». در اوستا بین اشی و سروش رابطه ای مشهود است (چنانکه در یسنای 43 بند 12، یسنای 27 بند 6 و غیره). نگهبانی روز بیست وپنجم هر ماه با ایزد ارت است. در یسنای 16 بند 6 ارت در ردیف فرشتگان سی روز ماه نام برده شده است همچنین در دو سیروزهء کوچک و بزرگ نام او آمده است. در بندهشن فصل 27 بند 24 آمده است که اقسام بهارها، گلهای مخصوص ارت میباشند. پارِندی (در پهلوی: پارند بمعنی فراوانی و نعمت) از یاران و همراهان این ایزد است. در اوستا «ارت یشت» بنام ایزد ارت (ارد) است. در برهان آمده: ارد بکسر اول، نام فرشته ایست که موکل بر دین و مذهب است و تدبیر و مصالح روز ارد که بیست وپنجم از هر ماه شمسی است بدو تعلق دارد - انتهی. || (اِ) چون ایزد مزبور نگهبان روز بیست وپنجم هر ماه شمسی است، این روز را بنام او ارد خوانند. اسدی در لغت نامهء خود آرد: ارد، روزیست از سی روز پارسیان. بیرونی در فهرست روزهای ایرانی نام این روز را «ارد»، در سغدی «ارزخ»(2) و در خوارزمی «ارجوخی» یاد کرده است. زرتشتیان نیز این روز را «ارد» نامند. در برهان آمده: نیک است درین روز نو بریدن و پوشیدن و بد است نقل و تحویل کردن :
[اَ رَ] (اِخ) مخفف اراد است و آن نام فرشته ایست که تدبیر و مصالح روز ارد که بنام او مسمی است بدو مفوض است. (شمس اللغات). رجوع به اَرْد شود.
[اُ] (اِ) مانند و نظیر و شبه. (جهانگیری) (برهان قاطع) (شعوری).
[اُ رَ] (اِخ) بیست وپنجم از هر ماه شمسی. (شمس اللغات). رجوع به اَرْد شود.
[اِ] (اِخ) نام فرشته ایست که موکل بر دین و مذهب است و تدبیر و مصالح روز ارد که بیست وپنجم از هر ماه شمسی است بدو تعلق دارد، نیک است در این روز نو بریدن و پوشیدن و بد است نقل و تحویل کردن. (برهان قاطع) (جهانگیری). روزیست از این سی روز پارسیان. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی). روزیست از روزهای پارسیان. (فرهنگ اسدی نخجوانی). صحیح این کلمه همان اَرْد (بفتح اول) است لیکن در فردوسی به کسر آمده است :
[اَ] (اِخ) کوره ایست بفارس، کرسی آن تیمارستان است. (معجم البلدان) (مرآت البلدان).
[اِ رَ] (اِخ) (ده...) موضعی است بسیزده فرسخی میانهء شمال و مغرب شهر لار.
[اَ] (اِخ) یکی از قرای فوشنج است. (معجم البلدان) (منتهی الارب).
[اَ] (اِخ) کرسی ناحیتی در فرانسه و موقع آن در کنار نهر کون، بمسافت 20 هزارگزی جنوب غربی اسوار و در آن مواد آتشفشانی یافت شود و محصول آن گوسفند و پشم است. (ضمیمهء معجم البلدان).
(اُ رْ) [ انگ. ] (اِ.) فرمان، دستور ؛ ~ کسی را خواندن به حرف کسی اهمیت دادن، فرمان کسی را انجام دادن.
(اسم) [قدیمی] [ard] روز بیستوپنجم از هر ماه خورشیدی: ♦ اردروز است فرخ و میمون / با همه لهو و خرمی مقرون (مسعودسعد: ۵۵۰)، ♦ سرآمد کنون قصهٴ یزدگرد / به ماه سپندارمذ روز ارد (فردوسی: ۸/۴۸۸).
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: ordre] [ord] = 〈 ارد دادن 〈 ارد دادن: (مصدر لازم) [عامیانه] ۱. دستور دادن؛ امر کردن؛ فرمان دادن. ۲. سفارش غذا دادن.
[پسر] (اوستایی) راستی و درستی ؛ نام فرشتهی نگهبانِ ثروت ؛ (در اعلام) نام چند تن از پادشاهان اشکانی ؛ (در قدیم) (گاه شماری) روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم ؛ آراد
طلب کردن , پيگردي کردن
ارد با تلفظهای گوناگون ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره کند: