[اِ] (ع مص) حیله ساختن. کار ساختن. (تاج المصادر). حیلت کردن. (مؤید الفضلاء). حیله انگیختن. (غیاث). چاره گری. چاره. حیله. (منتهی الارب) :

( اِ) [ ع. ] ۱- (مص ل.) حیله کردن. ۲- ذمُه دیگری را پذیرفتن. ۳- (اِمص.) حیله - گری، چاره ساختن.

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [ehtiyāl] ۱. حیله کردن؛ حیله به کار بردن. ۲. چاره‌جویی کردن؛ چاره‌گری.

واژه های نزدیک