[اَ] (ع اِ) جِ جَدّ. نیاکان: سجستان بر سلطان قرار گرفت و نجوم فتنه ساقط شد و حال آن ولایت به امن و امان رسید و طمع احفاد و اجداد منقطع شد. (ترجمهء تاریخ یمینی).

[اِ] (ع مص) نو کردن. (تاج المصادر). || رفتن بر زمین جَدَد. در زمین هموار رفتن. || براه راست رفتن. || اِجداد طریق؛ جَدَد [ زمین هموار درشت ] گردیدن راه. (منتهی الارب). هامون شدن زمین. (تاج المصادر). || درستی در کار. ضد هزل. || اجدادِ نخل؛ بوقت درو رسیدن خرمابن. بوقت بریدن رسیدن بار خرما. (تاج المصادر). بریدن بار خرما. || اَجدّت قرونی منه؛ یعنی گذاشتم او را. (منتهی الارب). || کوشیدن در کار: اجدّ فی الامر؛ کوشید در کار. (منتهی الارب). بوش کردن. (تاج المصادر). || اجدّ بها امراً؛ ای اجدّ امره بها، نصب علی التمییز. (تاج العروس). || اجدّ فلان امره بذلک؛ ای احکمه. (تاج العروس از اصمعی). || خداوند بخت گردانیدن. (تاج المصادر) (زوزنی).

[اَ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب). چاهی است در نجد، در بلاد غطفان. (مراصد).

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ جد؛ نیاکان.

(اسم) [عربی، جمعِ جَدّ] [ajdād] = جَد

آباء، اسلاف، نیاکان

منظور از اَجداد یا نیاکان، «والدین» یا «والدینِ نیاکان» است.

ﻟﻮﮎ ﺍﻭﻳﺘﻨﻬﺎﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺟﺪﺍﺩ: ﺯﻳﺎﻥ ﻭ ﺿﺮﺭﻫﺎﯼ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﻀﻄﺮﺏ: ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻭﻳﺎﻫﺎ ﺁﻣﺪﻩ: ﺷﻤﺎ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﻳﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﺴﺘﻴﺪ: ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ. ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻳﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ: 1- ﺍﺭﺙ 2- ﻣﺮﮒ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﻲ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ ﭘﺪﺭ ﻳﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺳﻼﻣﺘﻲ ﻛﺎﻣﻞ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺑﻮﺩ.

واژه های نزدیک