[اَ تَ] (ع مص) اَتل. گام نزدیک نهادن هنگام خشم. || سیر شدن از طعام. اَتلات.
[اَ] (ع اِ) جِ تَلّ، بمعنی توده های خاک و توده های ریگ و پشته. (منتهی الارب) :
[اِ] (ع مص) راست ایستادن. || چکانیدن. (منتهی الارب). || بستن و کشیدن چهارپا.
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ تل ؛ تودههای خاک و ریگ، پشتهها.
(اسم) [عربی، جمعِ تَلّ] [قدیمی] [atlāl] = تل
تپه یا تُنب واژهای فارسی بهمعنی ارتفاعی نه بس بلند از زمین، تل، پشته، برآمدگی، توده، نجد، ربوه، گر و ماهور است. در پارسی دری و در برخی گویشهای محلی بهکار رفتهاست. ازجمله گویش تنگستانی و لارستانی بهویژه در گویش کوخِردی و شهرستان بستک هرمزگان بهکار میرود. واژهٔ فارسیِ تپه شکلی دیگر از واژههای قدیمیتر پارسیِ تبره و تبرک در معنی هر جای از زمین که برآمده و گردباشد، است. زبانهای ترکتبار نیز این واژه را از فارسی وام گرفتهاند. به کوه پست و پشته بلند از خاک یا شن در فارسی «تپه» گویند. در زبان دری «تبره»، «تبرک» و «گر» نیز گزارش شده است. برابر برخی تعریف ها، گردی و برآمدگی از زمین، دو شاخصه آن، به شمار می آیند. معادل این واژه در عربی، کلمه «تَلّ»، مفردِ «تِلال» به معنای توده ای از شن یا قطعه ای از زمین است که بر اطرافش مشرف باشد.