[اِ] (ع مص) هلاک کردن. (تاج المصادر). نیست کردن. هلاک یافتن. (مؤید). نابود کردن. تلف کردن. افناء : او را بغرامت آن اتلاف و تضییع مؤاخذت کرد. (ترجمهء تاریخ یمینی).

( اِ) [ ع. ] ۱- (مص م.) تلف کردن، نابود کردن. ۲- (مص ل.) هلاک یافتن. ؛ ~ وقت بیهوده وقت را صرف کردن، به کارهای ناسودمند پرداختن و از وقت بهره نگرفتن.

(اسم مصدر) [عربی] [etlāf] تلف کردن؛ نیست کردن؛ نابود کردن؛ تباه کردن.

افنا، تابودی، تباهی، تبذیر، تلف، ولخرجی، هدر